سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  بازدید امروز: 8  بازدید دیروز: 1   کل بازدیدها: 3538
 
امده ام که سر نهم
 
من و لقمان!
نویسنده: شقایق(دوشنبه 86/6/5 ساعت 9:25 عصر)

سلام

مدتی بود فکر میکردم مگه من چیمه که وقتی بزرگی رو میبینم احساس هیچ بودن میکنم . چرا نمیتونم خودم خودمو بزرگ بنامم؟!

کتابی دستم بود و داشتم میخوندم که

روزی خواجه لقمان حکیم خیار می خورد ، خیاری تلخ آمد . به لقمان داد که بخور . لقمان بخورد و هیچ روی ترش نکرد -یعنی اخم و تخم نکرد- خوجه گفت : «خیاری بدان تلخی خوردی و روی ترش نکردی» .

لقمان گفت :« ای خواجه ، بسیار لقمه های خوش از دست تو فراستده ام -یعنی گرفته ام-و بخورده گر بدین یک تلخ بنالم ناجوانمردی باشد .»

حالا منی که با هر تلخی و سختی دوست دارم خدا بیاد پایین و برام توضیح بده که چرا این طور کرده، کجا و این بزرگان کجا؟؟؟؟

 



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرد مهربونترش خوبه و زن عاقلترش
چادر کیلو چنده؟!
من و لقمان!
سلام

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
امده ام که سر نهم
شقایق
خودمم دیگه ....گاهی اوقات خوب گاهی اوقات بد . خدا به خیر کنه عاقبت این خود رو.

|| لوگوی وبلاگ من ||
امده ام که سر نهم

|| لوگوی دوستان من ||



|| اوقات شرعی ||